اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ

خداوندا نخواه از سفلگان بر مردمان بیداد

خداوندا نخواه از سفلگان بر مردمان بیداد
نخواه آزادگان را زیر پای دیو استبداد
خداوندا نخواه با حکمتت ظلم تبر بر باغ ،
خداوندا بکن دلهای غمگین خلایق شاد .
.

  • احمد یزدانی