اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۲۷ ق.ظ

دنیا عوض شد ، شد کلنگ بازیچه ی بیل

دنیا عوض شد ، شد کلنگ بازیچهِ بیل

کار است تعطیل و بهانه امر تحصیل

آبی ندیده لخت و عورند عدّه ای ، چون

هستند شناگرهای ماهر آن عزازیل

اهداف بیمعنی ، هدف حرفِ اضافه

اصل است وسیله نه هدف آقای فامیل

رخت و لباس بودنِ انسان عوض شد

تقلید ارزش شد و ارزش رفت تحلیل

ماندند همه از عاقلان، هوشیارها ،مست

اوضاع قاراشمیش است و گل با سبزه تکمیل.

@ahmadyazdany