اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
يكشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ

شب های قدر و رها در ورای خود

شب های قدر و رها در ورای خود
ماندم به زیر بار گناه و ریای خود
بازار درد دل و توبه رایج است
شرمنده من به حضور خدای خود؛
پروردگار من ای خالق جهان ؛
غرقم به عشق تو در های هایِ خود
هرچند لایق مهر تو نیستم
دارم امید تا که ببخشی گدای خود
بخشنده ای ، تو کریمی و کاملی
بر من ببار رحمت بی انتهای خود .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی