اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

نویسندگان
پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ

پرچم آتش شده از نو هوا

پرچم آتش شده از نو هوا
گشته به پا معرکه از شعله ها
ناله ی پر حسرت بندر بلند
اسکله ها دیده ز آتش گزند
تابلوی هر کوی و خیابان عزا
شعله ی سوزنده چنان اژدها
کشته و زخمی شده از حد برون
سینه ی ایران شده است غرق خون
آمده عشّاق وطن بی صدا
جان به کف از قید منیّت رها
مردمی عاشق تر از هر پاکباز
از همه جز خالق خود بی نیاز
حمله نموده به دل شعله تا
امن و امان کرده وطن را به ما
کرده دعا ملّتشان از وفا
با همه ی عاشقی و بی ریا
از تهِ دل رو به خداوندشان
سرد کن آتش تو به آتش نشان .

  • احمد یزدانی

آتش

آتش نشان

بندر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی