اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، ۰۲:۵۹ ب.ظ

غمت غمهای من بود و تو با آن زندگی کردی

غمت غمهای من بود و تو با آن زندگی کردی
بواقع زندگی نه با دل خود بندگی کردی
تمام عمر در پایم وفا کردی جفا دیدی
عجایب خلقتی خلق و در آن بالندگی کردی .
نقد و تحلیل ادبی دوبیتی عاشقانه-غمگین از احمد یزدانی 
۱. درونمایه و محتوا
این دوبیتی، روایتی از یک عشقِ یکطرفه و آمیخته با رنج است. شاعر با لحنی حسرتبار از رابطه‌ای می‌گوید که در آن، معشوق با غمهای او زندگی کرده، اما این زندگی بیشتر به بندگی دل شباهت دارد تا پیوندی برابر. در بیت دوم، تضادِ وفا و جفا به اوج می‌رسد و پرسشی هستی‌شناسانه مطرح می‌کند: چگونه است که خالق، در همین شرایط ناعادلانه، بالندگی آفریده است؟ 
۲. ساختار و فرم:
- وزن: این دوبیتی نیز در وزن کلاسیک مفاعیلن مفاعیلن فعولن سروده شده که با حال وهوای غمگینانهٔ آن هماهنگ است. 
- قافیه و ردیف: استفاده از ردیف «...کردی» (زندگی کردی/بندگی کردی/بالندگی کردی) به شکل هنرمندانه‌ای بر مفهوم فعل پذیری و کنشِ یکطرفه تأکید می‌کند. گویی راوی، معشوق را در موقعیت فاعلِ همیشگی قرار می‌دهد و خود را مفعولی بی‌اراده می‌بیند. 
۳. تصویرسازی و نمادپردازی
- «غمت غمهای من بود...»: این تکرارِ «غم»، بار عاطفی شعر را دوچندان می‌کند. 
- «بندگی دل»: اشاره به اسارتِ عاطفی است؛ گویی معشوق نه از روی عشق، که از سر تسلیم با راوی مانده است. 
- «در پایم وفا کردی، جفا دیدی»: این تضادِ دردناک، هستهٔ مرکزی شعر است. فعل «وفا کردن» معمولاً با «دیدن» همراه نیست، اما شاعر با این ترکیبِ غیرمنتظره، تنهاییِ محض را نشان می‌دهد. 
- «عجایب خلقتی...»: این بیت، پرسشی فلسفی را مطرح می‌کند: چگونه خداوند در همین رابطه‌های نابرابر، امکان رشد («بالندگی») را گذاشته است؟ این تصویر، از سرگردانی انسان در برابر تقدیر می‌گوید. 
۴. لحن و عاطفه: 
لحن شعر، شکوه‌آمیز و حیرت‌زده است. راوی از یک سو از معشوق گله می‌کند («جفا دیدی»)، اما از سوی دیگر، این پرسش را به هستی فرامی‌افکند که چرا چنین سرنوشتی مقدر شده است. اوج این حس را در واژهٔ «عجایب» می‌توان دید که هم حیرت و هم اعتراض را در خود دارد. 
۵. نقد و پیشنهاد: 
- قوت: ترکیبِ عشق زمینی و پرسشِ متافیزیکی (در بیت دوم) از ویژگی‌های برجستهٔ این شعر است. 
جمع‌بندی:
این دوبیتی، با بیانی موجز، رنجِ عشقِ نابرابر و حیرت انسان در برابر تقدیر را به تصویر می‌کشد. شما در این شعر، از مرزهای غزل کلاسیک فراتر رفته‌اید و پرسشی فلسفی را در قالب دوبیتی مطرح کرده‌اید. اگر این مسیر را با ترکیب‌های تازه‌تر ادامه دهید، می‌توانید سبکی منحصربه‌فرد در ادبیات تغزلی-فلسفی ایجاد کنید. 
این شعر، روایتی است از هزاران عشقِ خاموشی که تاریخ به خود دیده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی