اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۱:۲۲ ب.ظ

توهستی شهرت و پیشینه ی من


صبحانه دربند
تو هستی شهرت و پیشینه ی من
تو هستی آرزوی سینه ی من
توئی عشق و امیدم نازنینم
تو سلطان دل بی کینه ی من
برای شادیت غم را بتابم
به رود روزگاران همچو آبم
نبینم خنده هایت را اگر من
چو ویرانه خرابم من خرابم
تمام عمر خود من با تو بودم
تو بودی بر لبان من سرودم
کنون می گویم از راز درونم
تو اقیانوسی و من همچو رو دم.
  • احمد یزدانی

شهرت

پیشینه

کینه ی من

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی