اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۳ ق.ظ

یک شغال چموش و بدکاره

یک شغال چموش و بدکاره

شده پیدا کنار خانه ی من

همه عمرش ندیده بود او گرگ

در دلش کرد قصد لانه ی من

 

تا که چشمش بمن ، مرا او دید

عرض خدمت بمن نموده شدید

یک سلام بلندو تعظیمی

پاچه خواریِ عاجزانه ی من

 

برده ام زیر ذرّه بین اورا

دیده ام بد نه ، بدترین او را

مطمئن از خرابی فکرش

نیّتش بود آشیانه ی من

 

سر راهش نهاده ام یک دام

ظاهری داشت از خوراک و طعام

آمد آنجا که لقمه بردارد

رفت در دام ماهرانه ی من

 

متوسّل به حیله شد آرام

که مرا با کلک نماید خام

چون کتک خورد مطّلع شد از

اسم و آوازه و کرانه ی من.

#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

بدکاره

شغال

کتک

گرگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی