اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۳۱ ب.ظ

بوسه ها را خاویاری کن بکش آتش مرا

بوسه ها را خاویاری کن بکش آتش مرا

آتشینی،روی دست تو دگر مشروب نیست

در نبودت حال من بد هست بدتر میشود

تو که باشی در مدار زندگی آشوب نیست

دیده در راه تو دارم نیست از رویت خبر

صبر و طاقت نیست دیگر دوره ی ایّوب نیست

گوشه ی باغ است و یاران نیز دورم کرده اند

با نبودت حوصله تنگ و زمان مطلوب نیست

با دو گیلاس از تو حالم میشود افسانه ای

جای حاشا نیست وقتی حال انسان خوب نیست

دوستت دارم و تنها با تو راضی میشوم

عاشقان را ترس از شلّاق و از سرکوب نیست

  • احمد یزدانی

بوسه

خاویار

سرکوب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی