اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۳ ب.ظ

چون تو بسیار آمدند و رفته بی حرف و سخن

چون تو بسیار آمدند و رفته بی حرف و سخن

از چه رو با کرده هایت دوختی از ما دهن

بوده رویای همه با بودن تو حال خوب

گشته ای اسباب مرگ گاوُ و اشک مشد حسن

فرق ما با تو زیاد است از زمین تا آسمان

درد تو درد ریاست درد ما باشد وطن

ادّعاهایت اگر عالم بگیرد خارج است

ساز خود را روی سن در وقت کنسرتت بزن 

عاقل هستی تو برایت یک اشاره کافی است

جز بدی خوبی نمیماند نه از تو یا که من .

  • احمد یزدانی

حرف و سخن

ریاست

وطن

گاو مشد حسن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی