اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۵۸ ب.ظ

روز شعر و ادب و چشم زمین تر باشد

روز شعرو ادب و چشم زمین تر باشد

افق معرفت از ظلم مکدّر باشد

عرض تبریک و ادب خدمت اصحاب هنر

آرزویم که به تحلیل منوّر باشد

همه یکدست وَ یک دست شود چون یک مشت

مشتِ ما بر دهن ظلم مکرّر باشد

گیتی و هرچه در آنست تلاطم دارد

یک چریک است وجودی که سخنور باشد

به فنا داده زبان و ادب اجدادی

خواب غفلت به وطن از همه بدتر باشد

یاد استاد بخیرو سفرش ایمن باد

شهریاری که به شعرو سخنش سر باشد