يكشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ
زندگی عشوه ی گل در دل صحراست عزیز
زندگی عشوه ی گُل در دلِ صحراست عزیز
رقص موج است ،چنان پهنه ی دریاست عزیز
شب و روز است ، پراز روشنی و تاریکی
زنده بودن گذر از فرش به بالاست عزیز
یک تداوم به کمال است همین اکنون است
قیمتش سرعتِ ما سوی افق هاست عزیز
اگر انگیزه ی ما خلق اثر با معناست
همه ی خوبی دنیاست که با ماست عزیز
دل شکستن نه ،چه خوبست که درمان باشی
پا روی شانه ی همنوع نه که زیباست عزیز
در جوانی که شلوغ است تورا دورو برت
خدمت خلق بکن ، امر مهیّاست عزیز
چون طلا باش ولی معدن آن در دل خاک
ارزش خاک به معدن و طلاهاست عزیز
عمقِ هستیست که قیمت بدهد بر طولش
خانه ی لعل و گوهر در دل دریاست عزیز