اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۰۶ ق.ظ

مثل اسکندری نرون هستی

 

مثلِ اسکندری ؛ نرون هستی

ای ترامپ خبیث و بدمنظر

به خیالت که مالک عالم

وَ خدائی ، وَ از همه برتر

شرق را کرده ای تو آلت دست

غرب را خوانده ای تیول خودت

شده ای مفتضح از هر دو طرف

فتنه ها میکنی به ضدّ بشر

روی انگشت خود بچرخانند

سارقانی که حرفه ای هستند

و تو بازیچه ای ، شدی راحت،

آلت دست عدّه ای شرخر

خرِ شیطانی و نمیدانی

شده ای چون نمادِ بدعهدی

رویِ تاریخ شد دگر تیره

از تو شیطان زشت و جادوگر

خوانده اند چون تورا ابرقدرت

باورت شد ، ولی ندانستی

قدرت برتر جهان خالق

وَ تو نزدش ز قطره ای کمتر

درس تاریخ را نمیفهمی

هرکه باشی ،به هرکجا برسی

می‌رسد انتقام ملّت ها

و به میخی کند تو را پنچر .

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی