اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرم» ثبت شده است

کرده ام من خاطرم را رفت و روب
یادم آمد وقت یک تنگ غروب
در دل پارکی من و تو خوش خیال
در زمستان بوده گرم از حال خوب

کرده از هر در سخن ها زمزمه
بوده آزاد و رها از واهمه
همره عشق و صفا تا دیروقت
در سکوت محض دور از همهمه

من برایت گفته از آینده ام
اینکه با عشق تو تنها زنده ام
تو برایم گفته ای از زندگی
گفته ای از عشق تو بالنده ام

کرده راحت وعده هامان را وفا
من بتو عاشق تو بر من مبتلا
سالها از پشت هم رفت و کنون
باغ ما سبز از وجود نوّه ها .

  • احمد یزدانی