با آن رفیق دغلکار من بگو ،
آن معرفت که برایم شمرده کو؟
یک ماه به بستر و یکبار در کجا؟
پرسیده حال مرا ؟ گفته ، کرده رو
پیداست ترک جفایش نموده ام
از بی وفا شده باشم جدا ، نکو
امّا خدا نکند عطسه ای کند
باید که رفته بخدمت بسوی او
برد آسمان بزمین زد کلاه خود
دادش وثیقه تمامی آبرو
تبعیض موجب آزار و اذیت است
بهتر که رفته بسوئی جدا از او
دردی بسینه بیان کرده ام کنون
عرضی خلاف ادب کرده ام بگو .
- ۰ نظر
- ۱۶ آبان ۰۲ ، ۱۲:۳۴