متفاوت هستم ، احمد یزدانی با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .