گرفتار شکست پای خود من
کند هر وقت میخواهد پریشان
از این رو چوب های مختلف هست
عصای من به وقت درد آنان
رفیقی داد چوبی یادگاری
ورا نامش مرا فرمود جودان
به درد پای سخت خویش در خواب
به من تکلیف شد از گام با آن
عصای دست من شد وقت آخر
درخت جاودان است این که جودان
همان روز از غروبش راست بودم
عصای آبنوسم گشته حیران
سبک وزن است و محکم ، راست قامت
به تحقیق و خرد کن سخت آسان
به رویائی که دیدم جاودان است
شد اکنون تکیه گاه پای لرزان .
- ۰ نظر
- ۱۷ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۳۸