اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عطرش» ثبت شده است

هر گل که بی وداع و غریبانه رفته است
عطرش همیشه هست چو از خانه رفته است
هرگز نمی رود از خاطرات شب ،
ماهی که بی نقاب و شریفانه رفته است .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۷
  • احمد یزدانی