اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گربه» ثبت شده است

بوی کباب از خانه ی ما رفته است بالا
از هرطرف خود را رسانده گربه و سگ ها
هرکس که دشمن بود آمد تا برد سهمی
در لابلای معترض ها گشته است پیدا
هشتک زدند از غارت و در سایه خوابیدند
چاله نکنده شد مناره سرقت از آنها
فرصت غنیمت شد برای آتش افروزی
کرده فرامین را ز اربابانشان اجرا
امّا گروهی معترض با منطقی محکم
دارای افکاری جدید و روشنی افزا
با عینک خود زندگی را دوست میدارند
هستند انسانهای شاخص نوگرا ، والا
باید جوانان را پذیرفت و پذیرا شد
این ها عزیزانی به مثل بچّه های ما
باید سخن ها را شنید آنگه تعمّق کرد
سازد تضارب بهر رشد جامعه غوغا .

  • احمد یزدانی


بنویس تو شاعر سخن از سینه و ساغر

بنویس تو از چشم و لب و قامت دلبر

باید بنویسی تو جنونِ  تب و آغوش

باید بِشَوی موش به هر گربه مکرّر

عشق است فقط لذّتِ جنسی وَ خیانت

عشّاقِ حقیقی گُم گورندو مکدّر

جز این اگر از قصّه ی پرواز نوشتی

یا آنکه اگر گفته ای از کشور و سنگر

مستکبرِ خودخواه اگر از شعر تو چَک خورد

لرزید اگر گوشه ای از قدرت قیصر

از دین و خردمندی و تقوا بنویسی

خوانده نشوی ،طرد شوی،رانده ز هر در

بیچاره تو که دردِ خلایق شده دردت

رانده شده از هر طرفی ، نیست تورا بَر

بیچاره تو که دردِ خلایق شده دردت

رانده شده از هر طرفی ، نیست تورا بَر

مزدِ تو از اکنون شده پرداخت بگیری

یک ظرف سیاهی و نشان گشته به ضربدر.

  • احمد یزدانی