رفته است چوبی به ماتحتی فرو
کرده مفعولش ز نوبت گفتگو ،
با تعارف بیخیال و خنده رو ،
گفته ، ای استاد از دزدان بگو،
گلّه وقتی مورد تاراج هست
از کبابش کوه و در پُر گشته بو
گفتگو از دزدِ تنها بیخود است
دزد و چوپان باهمند بی گفتگو .
- ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۰
رفته است چوبی به ماتحتی فرو
کرده مفعولش ز نوبت گفتگو ،
با تعارف بیخیال و خنده رو ،
گفته ، ای استاد از دزدان بگو،
گلّه وقتی مورد تاراج هست
از کبابش کوه و در پُر گشته بو
گفتگو از دزدِ تنها بیخود است
دزد و چوپان باهمند بی گفتگو .
رفته است چوبی به ماتحتی فرو
کرده مفعولش ز نوبت گفتگو ،
وضع و حالِ روزگار ماست چون،
میکنند از پشت ، امّا روبرو
با تعارف بیخیال و خنده رو ،
گفته ، ای استاد از دزدان بگو،
گلّه وقتی مورد تاراج هست
از کبابش کوه و در پُر گشته بو
گفتگو از دزدِ تنها بیخود است
دزد و چوپان باهمند بی گفتگو .
باز عزیزیم ، من و تو وَ او
جمع همه ، تشنه وَ آب و سبو
آمده وقتِ هنرِ انتخاب
دست شود از همه ی خلق رو
رایِ خلایق شده از نو عزیز
باز به چشمانِ همه هست سو
آمده اند تا بروند عدّه ای
باز عبور از گذرِ گفتگو
فصلِ جدیدی شده آغاز باز
گفته به شوخی سخنی بذله گو
رای بگیرندو ، خداحافظی
کرده دعاگوئی ما ، مو بمو .
کوتوال خندان