سه شنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۲۲ ب.ظ
به اکسیر محبّت چاره کن ای دوست بیمارم
به اکسیر محبّت چاره کن ایدوست ، بیمارم
تنی خسته و روحی زخمی و حال بدی دارم
نبستم طَرفی از رنج و تلاشم سخت رنجورم
میان تار و پود سختی دوران گرفتارم
من اندوهگین ترین مرد بظاهر شادمان هستم
که دادم دست نااهلان دل خود را، گنهکارم
نمودم توبه تا گِرد ریاکاران نگردم هیچ
شکستم توبه ام رسوا شدم بدنام بازارم
تو هستی آرزوی بودنم از زندگی ایدوست
بنوشان از می ناب رفاقت ، کن سبکبارم
بدون ساحلت سامان نمیگیرم ، غریقم من
بیا من ناخدای عاشق کشتیّ افکارم
بیا پهلو بگیرم در کنار ساحل اَمنَت
تو را ای ساحل آرام جانم دوست میدارم .
#احمد_یزدانی