دوشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۶ ب.ظ
تا تو را دارم خدا غمها برایم شادی است
تا تو را دارم خدا غمها برایم شادی است
از شمیم یاد تو زندان مرا آزادی است
ردّ پای آسمان دارم و عکس کهکشان
خاطر متروک دل با مهر تو آبادی است
شیطنت کردم اگر دلخوش به مهر و بخششت
عشق آتشبازیم در سینه مادر زادی است
من که در دل غم ندارم با حضور و یاد تو
ذکر تو در خاطرم دینی و استعبادی است
می نشیند تا غباری نادرستی در دلم
میشوم شرمنده از اینکه نگاهم مادی است
گفتن از خورشید و مه در نزد رویت کافریست
زندگانی در نبودت بود استبدادی است
واژه های بیصدا با یاد تو اوج صدا
هر زمستان با شما هرلحظه اش مردادی است
با دل و جان راضیم از هرچه فرمائی شما
نعل وارونه زدن با زیر و رو همزادی است .