اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ

شد خیار و گوجه همسنگ طلا این روزها

شد خیار و گوجه همسنگ طلا این روزها

گشته چس فیل شاخ برای پسته ها این روزها

دشمنان فرصت به دست آورده خنجر میزنند

شد گرانی چون بلای جان ما این روزها .

کوتوال خندان

  • احمد یزدانی

خیار

همسنگ

کوتوال خندان

گوجه