اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
دوشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۲۴ ب.ظ

یاد تو ای نازنین جان برادر

.
یاد تو ای نازنین جان برادر
آتش جانم شده دیده ز غم تر
خاطره های تو تا موقع مرگم
می‌کشد آتش مرا ، خاکِ تو بر سر
رفتی و داغ تو شد همسفر من
هرطرفی می روم بوده جلوتر
رفتی و من منتظر در صف نوبت
بوده تو در اوّل ‌و من شده آخر
جمع شما جمع و من ماندم و غم ها
کام شما از عسل کام من از زهر
داده به پرویز من از خبر من
جان پدر را بگو چشم من ‌و در
مادر من ، خواهران ، اینهمه طاقت
داغ حمید عزیزم شده خنجر
کار من اینجا شده حسرت و حسرت
بودن من قصّه ی داس و صنوبر
بوی بهار آمد و من شب پائیز
سال تو سال خوش و گوش غمت کر.

  • احمد یزدانی

برادر

حمید

عسل

همسفر

پرویز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی