اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هزاران» ثبت شده است

وقتی که دو روز زندگی کوتاهست
وقتی که خدا ز نیک و بد آگاهست
باید که گذشته را چراغ ره کرد
در گردش ایّام هزاران چاهست

  • احمد یزدانی

بایکوتم در انزوای خانه ام

گرد شمع جان خود پروانه ام

راحتم از همنشینان دو رو

دلخور از غمخواری بیگانه ام


در کشاکش با هزاران علّتم

در خیال درد و رنج ملّتم

کاغذ از خون قلم رنگین کنم

با نوشتن از غم خود راحتم


در خودم لولیده با تنهائیم

اشک خونین قلم مانائیم 

خلوتم اوج سعادتمندیم 

گوشه تنهائیم دارائیم.

  • احمد یزدانی