اشعار احمد یزدانی

نقطه ی اوج عاشقی  خالق ، با خدا گفتگو چقدر زیباست .

اشعار احمد یزدانی

نقطه ی اوج عاشقی  خالق ، با خدا گفتگو چقدر زیباست .

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

نویسندگان
شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ب.ظ

رانده اند از آستانت با نظربازی مرا

رانده اند از آستانت با نظربازی مرا

برده در بیغوله ها با پای لجبازی مرا
پا به آن ره با عصا و کفشهای آهنین
سفره ای نان با دلی خون از دغلبازی مرا
هرچه رفتم رهزنان بودندو مقصد دور بود
دل به هرکس بسته رقصانید با سازی مرا
ای خدا ، ای آخرین لنگرگهِ کشتیِ دل
کِی شَوَد در بند اندازی ، رهاسازی مرا؟

 

نظرات  (۱)

سلام دوست عزیز
وب زیبایی داری.
لطفا از وب من هم دیدن کن و اگه به بدنسازی علاقه داشتی کتاب اموزش بدنسازی از مبتدی تا حرفه ای رو به صورت رایگان دانلود کن
http://bestwow.ir
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">