چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۱۷ ب.ظ
صفحه ی شطرنج دل شد پهن در یک ماجرا
صفحه ی شطرنجِ دل شد پهن در یک ماجرا
کیش شد شاهِ دلم ، بعداً شدم ماتِ فضا
در محیطی دولتی دیدم عجایب قصّه ای
گوش باید کرد از حکمت ، دقیقاً قصّه را
از برایِ امرِ فرهنگی در آنجا بوده ام
شاهدِ بحثی شدم ناخواسته من از قضا
داستانی واقعی با ماجرایِ سَلم و تور
دید چشمان ، رفت روحم تا به عمقِ انحنا
یک میانسالِ بداخلاق و پریش و ملتهب
حرف میزد با رئیسش با تکبّر با ریا
حرف حرفِ عزل بودو نصب بودو جایگاه
او خودش را مستحق می دیدو حق را زیرِ پا
از کلامش شد برایم روشن او فرهنگی است
نیست چاقوکش وَ لاتِ چاله ی میدانِ ما
ابتدا کردم تصوّر آن رئیس محترم
می نوازد سیلی و با یک لگد ختمِ بلا
اشتباه کردم نکرد ایشان چنین اقدام تند
صبر کردو کرد کارِ آدمِ واقع گرا
هرچه توضیح داد در گوشِ طرف چون پنبه بود
بر صدای خویش افزودو طلبکاری روا
صحنه ای افسانه ای بودو لوکیشن بس بدیع
داش مشتی وار ، رندی بود دمپائی به پا
گفت و گفت و من سراپا گوش می کردم به او
ابتدا باور نکردم صحنه وَ تصویر را
برقِ چشمانم پرید از سر وَ در خود مانده ام
تازه فهمیدم دبیر است و پراست از ادّعا
در تناقض من گرفتارم از آن گفت و شنود
یکطرف اوجِ متانت یکطرف پرمدّعا
هرچه می گفت مدّعی حرف و سخنهای درشت
روحِ آرامِ رئیسش بود درسِ بچّه ها
بعدها گفتند با من آن عمل با نقشه بود
رفتنِ من کرد آن نقشه چو نقشی بر هوا
داشت تنها نامِ فرهنگی وَ چون بیگانگان
از معلّمها نبود او بود یک واپسگرا
ساحتِ تعلیم و تربیّت چنان گلخانه است
خارهم دارد گُلِ زیبایِ در گلخانه ها
ریشه های منحرف در تربیت کم نیستند
گرچه بیهوده شود تعریف در حدّ ثنا
جانِ حرفم در بزرگی و صفای باغبان
بود ایشان عالِمِ عامل وَ مدرک دکترا
سخت باشد کارِ شهرستانِ کوچک در عمل
گفتمش غوغا کنی دکتر اگر خواهد خدا
هم بدانش کاملی هم در خرد هم دینمدار
از تو می گردد منظّم تربیّت ،ای بی ریا
آب از سرچشمه پاک است و گوارا و زلال
تا که جاری هست مقصد عمقِ اقیانوس ها
تابلویِ قلّابی و اعمالِ قلّابی بد است
کن تو حقِّ مطلب قانون به عشقِ حق ادا
وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی خود نشأت گرفته از روحیه ناب و خودجوش بسیجی گری امت اسلامی ایران بود که با رهبری پیر فرزانه خویش، جامه خروش به تن کرد و اینگونه ٢٢ بهمن ٥٧ رقم خورد. حدود یک سال و نیم پس از آن نیز، باز هم روحیه ناب بسیجی تنیده شده در تار و پود قامت جوانان این سرزمین بود که سبب شد بار دیگر دعوت پیر و مراد گرانسنگ خویش را لبیک گویند و هشت سال، چنان با دست های خالی در برابر دژخیمان تا دندان مسلح شرق و غرب سینه سپر کنند که شجاعت و جسارت و غیرتشان تا تاریخ تاریخ است، در صفحات سالهای ٥٩ تا ٦٧ نه تنها این خطه بلکه در پهنای گیتی، ماندگار و ثبت شده بدرخشد و خودنمائی کند.
با اتمام جنگ تحمیلی، باز هم روحیه ناب بسیجی گری این بار لباس سازندگی و آبادانی به تن کرد و به ساختن کشور و جبران عقب ماندگی ها همت گماشت. سازندگی ای که در عرصه های مختلف در دستور کار قرار گرفت و سبب شد دیری نپاید تا ایران اسلامی، با وجود تحریم های ظالمانه و بیرحمانه، دارای حرفهای زیادی برای گفتن شود و به پیشرفت های خیره کننده ای دست یابد که گاهأ دنیای استکبار را وادار به زانو زدن در برابر این عظمت اراده و غیرت می نمود.
شاید به جرأت بتوان به پای میز مذاکره کشاندن ابرقدرت های جهان و رقم زدن یکی از طولانی ترین مذاکرات تاریخ جهان و سربلند بیرون آمدن از آن را که دستاوردی ملی و کمک کننده به چرخش بهتر و سریعتر چرخ زندگی مردم کشور هست را معلول روحیه مقدس بسیجی اعضاء تیم مذاکره کننده هسته ای دانست که با درایت و هوشمندی و با تأسی از فرمایشات کلیدی، ارزشمند و رهنمون های رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) توانستند در عین اقتدار و تحکم، اعتماد بیافرینند و حماسه خلق کنند.