جمعه, ۲۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۲ ق.ظ
رفتم به خیابان که تماشائی بود
رفتم بخیابان که تماشائی بود
هرکوچه برای خود چو دنیائی بود
از هر طرفی بسوی آن پنجره ای
دلهای خلایق همه دریائی بود
هرخانه پر از محبّت و عشق و صفا
از خنده و از خوشی چه غوغائی بود
خندیده و خوشحال و خرامان دیدم
در آخر کار خیر و مانائی بود
گفتم که رسید دوره ی عشق و صفا
تحریم و جوانبش سرِ پائی بود
سردم شد و لرزیدم و بیدار شدم
یک خواب قشنگ و خوب و رویائی بود.