اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ب.ظ

گفتگویی شنیدم از دو جنین

 

 گفتگوئی شنیدم از دو جنین

چون تلنگر مرا بخود آورد

با زبانی که ساده بود اثبات

بر وجود خدای سبحان کرد

 

اوّلی رو به دوّمی پرسید

زندگی را تو در گمانت هست؟

بعد از زایمان چه وضعی هست؟

اعتقادی به آن جهانت هست؟

 

دوّمی خنده کردو پاسخ داد،

جای بازی و خواب حتماً هست

ممکن است با دهن غذا بخوریم

راه با پا و کارهم با دست

 

پاسخ آمد که ،این چه حرفی هست

بندِ ناف است و جفت راهِ غذا

هست اگر زندگیِ بعد از این،

هیچکس برنگشت ،نگفت چرا؟

 

پاسخش را شنید شاید هم

پدرو مادرو جهان دیدیم

اوّلی گفت خوش خیالی تو

ما ندیدیم ، یا که نشنیدیم

 

هرچه هست یا که نیست اینجا هست

ما که چیزِ دگر نمی بینیم ،

اگر اینها که گفته ای باشد

کو؟ کجا هست؟ ماکه خندیدیم ،

 

دوّمی گفت اگر توجّه کنی

همه جا حاکم است دستِ خدا

چشمِ دل را اگر کنی روشن

بشنوی تو صدای پایش را

 

گفتگو را شنیدم از دو جنین

با تفکّر از آن تکان خوردم

این جهان را چو مزرعه دیدم

ذهن را تا به نورها بردم.

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی