اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پنجشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۳ ق.ظ

قرنی که پشت سر رفت قرنی پر از خسارت

قرنی که پشت سر رفت قرنی پر از  خسارت
جنگ و گریز دائم بین ضعیف و قدرت
دل ها پر از عداوت برلب سخن  زِ بخشش
عالم پر از تناقض لبریز عشق ونفرت
هر سو پر از نفاق و در جستجوی وحدت
از خشتِ اوّلش کج از این خراب عمارت
حرف و سخن درستی بوده عمل خلافش
راهی پر از خسارت پر بوده از حکایت
هرجا امانتی بود دست خیانتی بود
تا مقصدی نرفته بار کج و خیانت
با خالق وجهانش، باعاشق ومرامش
باصادق وکلامش حرف و سخن به نخوت
بوده همه گرفتار از شرق و غرب عالم
قرنی پر از خسارت قرنی همه روایت .

  • احمد یزدانی