اشعار احمد یزدانی

نقطه ی اوج عاشقی  خالق ، با خدا گفتگو چقدر زیباست .

اشعار احمد یزدانی

نقطه ی اوج عاشقی  خالق ، با خدا گفتگو چقدر زیباست .

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

نویسندگان
يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۴۷ ب.ظ

آزادی ای نهایت مطلوب روزگار

آزادی ای نهایت مطلوب روزگار
خورشید گمشده ی خوب روزگار
میسوزم از برای طلوع دوباره ات
ای واژه ی مقدّس و محبوب روزگار

میخواهمت که دلارام من شوی
هم مستی من و هم جام من شوی
میخواهمت که بخوانی مرا ز شوق
همخانه با من و هم دام من شوی

میخواهمت که برایت فدا شوم
از دست رنج تحکّم رها شوم
میخواهمت که بسوزم برای تو
دریای عاشق بی انتها شوم

میخواهمت که تو باشی جهان من
عشقم تو باشی و امن و امان من
میخواهمت که کنارت رها شوم
تو باشی و من و اسرار جان من

میخواهمت که تو باشی الهه ام
میخواهمت که تو باشی ستاره ام
آزادی ای نهایت مطلوب روزگار ،
من در تو جسته خوشی های خانه ام .

  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">