پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۲۷ ب.ظ
نمیخواهم بجز دیدار تو حاصل من از دنیا
نمیخواهم بجز دیدار تو حاصل من از دنیا
تمام آرزویم بودن با توست ای زیبا
من و باد هردو درگیرت شده با صد گرفتاری
من از چشم تو سرگردانم او از دست تو رسوا
شدم مجنون و پابند تو امّا باد بیچاره
شده مسحورِ بوی تو و حیران در دل صحرا
نمی بینی چرا عشّاق خود را در پریشانی؟
که در زنجیر گیسوی تو غارت میشود دلها
زِ هر موی تو جان ، گیسوی تو جانها برانگیزد
مکن گیسو پریشان تا نگردد بیش از این غوغا
نمیدانم که آیا میشود روزی بیاسایم؟
به محراب دو ابروی تو من راحت و بی پروا؟
- ۰۳/۰۶/۰۱