اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۳۲ ب.ظ

من بوده اسیر درد و رنجی جانسوز

من بوده اسیر درد و رنجی جانسوز
دردم شده از برای من هستی سوز
هرکس به کمک آمده با غمخواری
با باید و شاید و گمانی مفروض
تا آنکه رسید راه حل از خالق
چشمم به رهِ آمدنش بود هر روز
رفت آنهمه درد و رنج من چون آمد
شب شد ز محبّت عزیزم چون روز
برگشت دوباره شادی دیرینم
گردیده غم  از محبّت او پاسوز
از خالق خود کنم به زاری خواهش
کن جان خردمند ورا حفظ از سوز
در سینه ی او که مهبطی از عشق است
از لطف خودت چراغ شادی افروز
از گرمی و نور او جهان روشن کن
لبهای سخن چین بداندیش  بدوز
از نور خودت بده به او پاداشی
تا گشته چو خورشید تو عالم افروز
الماس گرانبهای مهر از او را
در باغ بهشت مهربانی اندوز .

  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی