اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۱:۰۰ ب.ظ

سید کریم خان امیری با شرافت بوده است

سیدکریم خان امیری با شرافت بوده است
در بیان زشت و زیبا با صلابت بوده است
او امیر وادی افکار و عرفان و ادب
شاعری والا و استاد فصاحت بوده است
شد عجین با خون او نیکی و بخشیدن به مهر
لحظه های عمر او نوعی شهادت بوده است
مثل ابنایش برای مستمندان دلخوشی
روح بخشش در وجود او به شدّت بوده است
ساده مانند گل و ژرف همچو دریائی عمیق
او امیر سرزمین های کرامت بوده است
کرده در اشعار خود از روزگاران شکوه ها
هرچه گفت از روزگاران واقعیّت بوده است
گرچه دائم ناله دارد از گذشت روزگار
در مسیر بندگی اوج رضایت بوده است
داده از مال و منالش تا نبیند رنج کس
درد جانکاهش گزش های خیانت بوده است
من به چشمم دیده ام بخشندگی بر زارعان
دست بخشنده برای خان و رعیَت بوده است
عشق او اردیبهشت و فصل گلهای بهار
عاشق گل از برای خو و طینت بوده است
زیر چتر همّتش خوابیده مردانی بزرگ
شاهد نامردمی ها با رذالت بوده است
چشم امّیدش فقط درگاه ذات بارالا
از همین رو از خدا او را حمایت بوده است
با سرافرازی به دنیا آمد و فرخنده رفت
همنشینی با وجودش خیر و برکت بوده است
من حقیقت را نوشتم تا بماند یادگار
علّت این کار من تنها حمیّت بوده است .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی