اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ

ابتدای جنگ کشور کرده گیر

ابتدای جنگ کشور کرده گیر
شیر ایران بوده در محبس اسیر
سالها جنگیده با دست تهی
پشت جبهه بوده حرکت ها خطیر
روز و شب کار و تلاشی واقعی
کرده فرزندان دانا و دلیر
حلّ مشکل شد برای کار جنگ
لحظه ای غفلت نشد در آن مسیر
جبهه ای دیگر گشوده از تلاش
با خرد آورده دانش را به زیر
خودکفا شد میهن از ابزار جنگ
کرده دشمن را زمینگیر و حقیر
پرچمی افراشته در مهر و عشق
شد برای صلح و آزادی سفیر
حرف ملّت صلح و صلح و صلح و صلح
یک به صد جنگ است آنهم ناگزیر .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی