سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۳۷ ق.ظ
در جهنّم شده ام ساکن و در تنهائی
در جهنّم شده ام ساکن و در تنهائی
ظاهراً با من و همراهم و هم آوائی
جرئتم نیست که تا ناله نمایم از درد
قدرتم نیست تحمّل کنم هر رسوائی
تا کجا رانده شوم هر طرفی چون کاهی؟
می بری در دل آتش که دهی مانائی؟
مطمئنّم که سرانجام پشیمانی تو
ولی افسوس ضمانت نشدم فردائی
خسته هستم ز جدالی که مداوم شده است
خسته از موج خطرناک چنین دریائی
نه زبانی که بگویم غم دل را با کس ،
نه توانی که تحمّل کنم هر غوغائی .