اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ب.ظ

ملّت آزاده را از فقر آزادش کنید

ملّت آزاده را از فقر آزادش کنید
خاطر رنجیده را با همّتی شادش کنید
زخمی و جنگنده و درمانده از دست معاش
تابلوی هستی او را نقش فرهادش کنید
ملّت ایران بزرگ است و عمیق و ریشه دار
روح مجروح وطن را شهر آبادش ‌کنید
گنجهای زیر پا را کرده استخراج بعد
هرکه اهل کار و کوشش بود امدادش کنید
کام مردم گر شود شیرین کند غوغا بپا
کشور آزادگان را بندی دادش کنید
سر بکار مردم خود کرده با شور و شعور
نقشه های دشمنان را پوچ و بربادش کنید.

  • احمد یزدانی

آزاد

فقر

ملت آزاده