- ۰ نظر
- ۱۶ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۲۹
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفشهای تو پشت در باشد
جای تو در کنار مادر من
مثل یک عمر روی سر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
رخت مادر لباسی از گلها
استرس ساک رفتنش بسته
نا امید عازم سفر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
امرو نهیت شروع و من ساکت
تو چو سردارِ فاتح ، من سرباز
جفت پاها وَ چشم تر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
چشمهایت نظاره گر باشد
نورِ جانِ تو مثل یک خورشید
حافظ خانه از خطر باشد
پدرم داغ تو توانفرساست
خارج از طاقت بشر باشد
در فراق شما پدرجانم
مرگ و یاد تو سر به سر باشد.
پدرم ،نیست پشت در کفشت
پدرم نیستی تو در خانه
داغِ تو تا قیامت معهود
با من و خانه همسفر باشد.
رویای لطیف صبحدم بود پدر
منظومه ای از خوردن غم بود پدر
راز دل خود را ننمود هرگز فاش
الماس گرانبها و کم بود پدر .
ای پدر ، روحت قرین رحمت پروردگار
گرچه رفتی ، من یقین دارم که جان داری شما
در جهان دیگری ، چشمت بسوی این جهان
سینه ای عاشق و قلبی مهربان داری شما
خاطراتِ چشمهایت خیره میگردد به من
عالمی غم در میان چشم جان داری شما
در نگاهت من تماشا میکنم دلواپسی
خواهش آرامشم در دیدگان داری شما
خفته ای در سینه ی گورت ولی تردید نیست
با دعا خوبی به فرزند ارمغان داری شما
با همه کم لطفی از ما ،تو ولی با مهر خود
خواهش لطف از خداوند جهان داری شما
آفتابِ پشتِ ابری ، میرود ابر سیاه
مثل خورشیدی که نور بیکران داری شما
از خیال رنج فرزندان خود در غُصّه ای
در دلِ جنّت به سر آتشفشان داری شما
تو خدای من که بخشیدی بمن از جان خود
روحِ بخشایشگر از حق در نهان داری شما
حضرت مولا علی پشت و پناهت ای پدر
عشق او داری به سر ،گنج جهان داری شما
در بهشت جاودان روح شما آرام باد
یادِ خود در سینه ی ما جاودان داری شما.