اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱۵۱۹ مطلب توسط «احمد یزدانی» ثبت شده است

فریاد ، نمی رسد به حق فریادی
مرده است خدای خطّه ی آزادی
پول است که میکند بیان حقّت را
اصرار کنی سر خودت را دادی .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۰۴
  • احمد یزدانی

سرزمین اراده های قوی
سرزمین سعادت ابدی
خاک ایران سرای دینداران
دشمن هرچه زشتی است و بدی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۰۳
  • احمد یزدانی

ذرّه ای هستم ز خاک این دیار
کرده همراهی هرکس پای کار
خائنان چند چهره نزد من ،
بوده مانند خسی بی اعتبار.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۰۲
  • احمد یزدانی

همواره نشسته بود در جای خودش
مخفی شده در پناه رویای خودش
سعیی ننموده مزد آن می طلبید
زندانی در حصار دنیای خودش .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۰۱
  • احمد یزدانی

منکر به اصول طول و پهنای وجود
در حبس تصوّرات بیجای خودش
برخاسته خورده بعد از آن میخوابید
یک گام نمیگرفت از جای خودش
از زندگی و زمانه اش مینالید
درگیر لباس تنگ دنیای خودش
رفتند همه او در عالمش تنها ماند
زندانی در حصار رویای خودش
هر روز به نقشی و شبش در نقشی
در مخمصه های سخت اجرای خودش
مفهوم بشر بلای جانش شده بود
زد تیشه به ریشه های فردای خودش .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۵۹
  • احمد یزدانی

عدّه ای دیوانه دور هم خرابی کرده اند
وضع آبادی برای یک دوروزی خورد و خواب
رو شده دست نفوذ امّا حمایت میشدند
گفته است اربابشان باید بگردد آسیاب
حیله گر بوده و چون تعلیم کامل دیده اند
مانده در میدان و از حق گفته اند با آب و تاب
هرچه را نفیش نموده مرتکب گردیده اند
برده مردم را به صحّاری سوزان سراب
پشت میز از بس کباب مال مردم خورده اند
حالشان بد بوده حیران دائماً در پیچ و تاب
گفته ما حقّیم و باقی جملگی لقّ و بدند
حرفشان بنزین و شد بر آتش مردم شتاب
چونکه خود را مستقل خواندند و باقی ضدّ آن
حق گرفتار تناقض شد از آنها بی حساب
هرقراری از براشان مثل کاغذ پاره بود
بعد از هر گردنکشی آتش می آمد پرشتاب
روبرو هم بوده اند یکعدّه از واداده ها
بوده ترس از شعله ها برچهره آنها نقاب
این میان مردم گرفتار هیاهو ها شدند
فقر و بدبختی به میدان آمد و دست عذاب
مثل چندین باره تاریخی قبلی کنون
دهکده را کرده درگیر تشنّج ، اضطراب .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۵۸
  • احمد یزدانی

بهترین سود همه منطقه را او می برد
هرچه را کاشته صدتا عوضش برمیداشت
خبر آمد که ترازوی مطفّف دارد
پرچمش را بخیانت به امانت افراشت
کم فروشان شده از خالق عالم تهدید
شد اسیر غضب هرکس که بشوخی انگاشت
از خدا میطلبم توبه کند از کارش
نکند میشود آتش و خسارت انباشت .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۵۴
  • احمد یزدانی

🐥جوجه ای گفته است چنین با من
دیده ام هر زمان تو را خرسند
با کلاس و تمیز و آسوده
بوده شیک و قوی و عزّتمند

گفتم آری درست گفتی تو
چون ندیدی تلاش بی مانند
روز و شب در دل بیابان ها
بوده زحمت برای من چون قند

من قناعت گرم و آسوده
بوده یک عمر کار و من همدم
تو نبودی که تا ببینی من
کار خود را چگونه می کردم

چشمِ در راهِ همسر من را
خستگی های پیکر من را
تو ندیدی و یا که نشنیدی
از خطرهای بر سر من را

در زمانی که بود روز سیاه
هرقدم بوده روبرویم چاه
از سپیده الی سحر بیدار
همدمم بوده چاه و کارم راه

بوده همسن و سال من راحت
بیخیال از گذشتن فرصت
من ولی کار بوده سرگرمی
مینمودم تلاش با قدرت

و کنون چشم تو بظاهر هست
ایده آل تو هم ظواهر هست
چون نداری خبر ز مشکل ها
هرچه از من تو دیده طاهر هست

فرق دارد درون و بیرونم
عالمی غم و سینه ای خونم
عزّت نفس میشود موجب
تو تصوّر نموده میزونم .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۴۷
  • احمد یزدانی

ریاست بود و میزی بود و پشتش
درخت دشمنی هر روز می کاشت
زمان برگشت و میزش واژگون شد
زمانه داس و او را هرزه انگاشت
شکایت مینمود از روزگارش
برایش راحتی یکروز نگذاشت
نمی گفت از عملکرد خودش هیچ
از آن تخمی که در آغاز ره کاشت
نمی چینی بجز آنی که کاری
دهد میوه تو را هر کاشت برداشت .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۴۶
  • احمد یزدانی

بانی الطاف و مهری آسمانی بوده ای
بهترین خلق خدای مهربانی بوده ای
کرده ای کاری که کارستان خجل شد نزد تو
تو همان وعده که داده شد نهانی بوده ای.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۴۴
  • احمد یزدانی

چشمان براه و دلم در هوای تو
در انتظار رویش سبز صدای تو
باشد تمام خاطر من خاطرات تو
من زنده ام که بمیرم برای تو .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۴۲
  • احمد یزدانی

#موسی_یزدانی #حمیدرضا_یزدانی #پرویز_یزدانی #محمد_یزدانی #فاطمه_یزدانی #باغ_خنداب #مزرعه_کلفور #انجمن_ادبی_کوتوال

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۵۵
  • احمد یزدانی

دستان نفوذ غرب وحشی آزاد
با قدرت ما نموده خود را آباد
اعلام شود بدست ما هرساله،
لیستی که بدانند و برند استعداد .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۴۱
  • احمد یزدانی

هر جدل یک دشمن بالفطره است
می رود سویش کسی که غرّه است
با جدل در خانه می آید نفاق
سیل ویرانگر شروعش قطره است.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۳۸
  • احمد یزدانی

در جهانی که انرژی چالش است
پول ثروت نیست ثروت دانش است
روی کانسار انرژی خاک ماست
فقر ما هر روز در افزایش است.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۳۵
  • احمد یزدانی

کسی که به بد امتحان داده است
بدش را نشانی عیان داده است
نگیر امتحانی دوباره از او ،
چون او ذات بد را نشان داده است.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۳۳
  • احمد یزدانی

همانهائی که مردم طردشان کردند با تی پا
عملکرد غلط شد موجبات جرئت آنها
دوباره در خیال خود شتر در خواب میبیند
که او را برده اند در پنبه زار و میچرد آنجا .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۳۱
  • احمد یزدانی

من بدم خود معترف هستم بدان
تو که نیکی بد چرا داری گمان؟
این جهان چون مزرعه باشد همه،
کِشته ی خود را درو کرده در آن .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۲۹
  • احمد یزدانی

بستری هستم که تو خواب منی
چشمه ای هستم که تو آب منی
بال پروازم توئی اوجم توئی
فکر و ذکر من غم نابم توئی .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۲۷
  • احمد یزدانی

چون به پا سازی ز زشتی گفتمان
می کنی آنرا قوی اندر جهان
شک نکن گردد چنان بذری که ما
کِشته ، باید چیده محصول از همان.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۱۹
  • احمد یزدانی