شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۴ ب.ظ
از رباخور و ربا بایست گفت
ربا وَ رباخور
از رباخور و ربا بایست گفت
از دو رذلِ بیحیا بایست گفت
از بدیهائی که قانونی شدند
از مکافات ریا بایست گفت
باج خور از دورۀ پستِ مدرن
بانکِ از آئین جدا بایست گفت
مثلِ قارچی میشوند هر روز سبز
سودشان و جان ما بایست گفت
هرکجا پیدا شدند آتش زدند
از گناه نزدِ خدا بایست گفت
داستانِ پول و وام و بانک را
در دلِ افسانه ها بایست گفت
با رِبا می پاشد امرِ اقتصاد
از برایِ بچّه ها بایست گفت
آی بانک مرکزی، وقتت بخیر
مرگِ تولید است ، کجا بایست گفت
احمدیزدانی
کوتوال