پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۲۹ ق.ظ
روز و شب های فراوان دیده ام
روز و شب های فراوان دیده ام
اصطلاحاً گرگ بالان دیده ام
همنشین شعله بودم سالها
گُرگرفتم ، شعله ور گردیده ام
تن در آتش ،جان رها ، آزاد بود
در تمام عمرخود جنگیده ام
گرچه من میسوختم از هُرم خود
بر فلک در سوختن خندیده ام
روزو شب با جسم زخمی با غرور
با تمام قدرتم کوشیده ام
بوستان عمر من پربار شد
میوه دادو من از آنها چیده ام
با یقین در معبر تنگ زمان
هر تقاضائی که شد بخشیده ام
نیست دیگر آرزوئی در دلم
شاکرم از خالق نادیده ام
احمدیزدانی