- ۰۸ آبان ۰۰ ، ۰۵:۲۷
سلام ای فصل رنگارنگ پائیز
سلام ای عاشقی های دل انگیز
سلام ای چیره دست شور پرور
که از غم بوده هر روز تو لبریز
سلام ای برگهای قرمز و زرد
سلام ای خشّ و خش های پر ازدرد
درود ای سرخ گون زرد آسا
که رنگِ روی تو افسانه انگیز
سلام ای ابرهای پاره پاره
پیام ترک و دلبستن دوباره
سلام ای دسته های زاغ غمگین
کلاغ پیر و آوازی غم انگیز
سلام ای انتظار عاشقانه
بهار دل سپردن بی بهانه
سلام ای قاصد فصل زمستان
زمین با درد پژمردن گلاویز .
بَه بَه ،از نام محمّد مصطفی
شد بنا کاخ دیانت از خدا
عمقِ ظلمت نورباران شد، شکست
قصر استکبار برخاکش نشست
برترین گوهر وَ از هر حیث پاک
مثل الماسی درخشان، تابناک
بر تمام کائنات ایشان امین
می درخشد خُلق و خویش چون نگین
رحمتِ للعالمینند و رسول
برده دنیا را به زیر یک شمول
دیده ی جهل و تباهی کور از او
پهنۀ ظلمت شده پرنور از او
معجزاتش را چه گوید این زبان
راز قرآن شد بعشق او عیان
هر چه گویم از کلامِ حق ،کم است
رشتۀ پیوند با اومحکم است
لوحِ محفـوظ است بر ایشان عیان
معبر امن است راه پاکشان
آمدو دنیا منوّر شد از او
منطق عالم شد از او گفتگو
روشنایِ آسمانِ مهرِ مادر دختر است
بر پدر دُردانه و غمخوارِ دانا دختر است
چلچراغ اجتماع ، انگیزه ی کار پدر
قُمری مستِ چمن ، دنیای بابا دختر است
نور روشنگر به خانه ، عزّتِ نفس پدر
لنگر کشتیّ جانهای شکیبا دختر است
غنچه ی زیبای گل بر شاخسار زندگی
هر پدر را نعمتِ حیّ توانا دختر است
غمگسارِ هر برادر وقت رنج روزگار
خواهرِ یکرنگ و غمخواری توانا دختر است
لطف مخصوصی اگر خالق روا دارد به ما
لطف مخصوص خدا بر جان شیدا ، دختر است
روز دختر ، روز جشن شاد ابناء بشر
ضامنِ نسلِ بشر در دار دنیا دختر است
چون خردمندان به آیات الهی دل دهند
کوثر بخشیده بر پیغمبر ما دختر است.
رویش و نشاط، چون بهاری ای عشق
سبزینهٔ شاد جویباری ای عشق
جانی تو به جسم عالم خاکی ما ،
در سختی روزگار یاری ای عشق
مانند نسیم صبح باغی، شادی
چون پینه ی دست رنج و کاری ای عشق
یک باغ پر از جوانهٔ امّیدی
تو غنچه به روی شاخساری ای عشق
خونِ قلمی ، تو خطّ نستعلیقی
با نقش شکسته استواری ای عشق
افسانه ی زندگی پس از مرگی تو
آوای بنان و ماندگاری ای عشق .
.....
............
.................
پرچم آتش همه جا در هوا
گشته به پا معرکه از شعله ها
ناله ی درماندهٔ مردم بلند
تابلوی هر کوی و خیابان عزا
آمده عشّاق وطن بی صدا
کوهِ یقین بوده چو آلاله ها
مردمی عاشق تر از هر پاکباز
از همه جز خالق خود بی نیاز
حمله نموده به دل شعله تا
امن و امان گشته همه خانه ها
کرده دعا ملّت ما از وفا
با همه ی مهر و ز صدق و صفا
از تهِ دل رو به خداوندشان
سرد کن آتش تو به آتش نشان .
صبح عشق و زندگی می آورد
زندگی جنگندگی می آورد
هرکه پا را پس کشد بازنده است
باختن افسردگی می آورد
هر لجاجت انعکاس یک شکست
با خودش درماندگی می آورد
تو نمیخواهی ببازی ، یاعلی
قبله بوی بندگی می آورد
اوج آن در صبح هنگام نماز
بندگی بارندگی می آورد
پاک خواهد شد محیط زندگی
عشق با گستردگی می آورد.