فرزند قلل و کوه و کوهستانم مفتون جمال و جلوه ی گیلانم شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن در معرکه ی باد خوش و رقصانم دائم و مرتّباً در آمد شدنم چون مارکوپولو به گردش دورانم من چشمه ام و مقصد من دریاهاست آرام بسوی مقصدم میرانم از صخره و قلّه های کوهستانی سرسخت شدم ،مقاومت در جانم گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست از دیدنِ روی ماه او خندانم امّا همه ی نای و نوایم تهران معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم اینها که شنیده اید یک جمله چنین من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم
نیستم عضو جناح و حزب و باندو دسته ای خوش ندارم تا که باشم عنصر وابسته ای مستقلّ مستقلّم ، با نگاه خاص خود منبعث از دیدگاه شخص از بد رسته ای نیست مفهوم سخن اینکه تحزّب خوب نیست، آرزو دارم به کشور پا بگیرد هسته ای کار حزبی را دهد تعلیم با دیدی درست نه فراماسونری با سازو کار بسته ای جوشش احزاب ملی آرزوی هرکسی ضد حزب دولتی در پستوی دربسته ای کی شود دولت برآید از دل احزاب ما تا به آن دلبسته هر آزاده ی دلخسته ای ؟ #احمد_یزدانی
خاطراتی که ماندنی شده است شده چون قصّه ، خواندنی شده است سوژه هائی پر از تناقض ها جاده هائی که راندنی شده است سر به راهی که نیست پایانش میوه ی یأس چیدنی شده است ای خدا جان خودت بخیرش کن غُصّه هائی که خوردنی شده است لحظه ها لحظه های غمبار است مثل فیلمهای دیدنی شده است.
عاشقان سینه های پر غوغا، گرچه ساکت و بیصدا هستند قصّۀ عاشقی پراز راز است، از سرو جانِ خود جدا هستند حسّ و حالی عجیب حاکم هست ، عینِ شورو نشانه های بقا آمدن رفتن همرهش دارد، درد و نفرین به حجم فاصله ها چشمه ای صاف و مهربانی تو، اشک عالم به دیدگان داری مـن یقین دارم ای فرشتۀ من ، ماهها حسرتی ،نمی باری؟ دوسـت دارد غرورو سختیِ تو ، قُلّه هایِ رفیعِ کوهستان دستِ البرز دست یکرنگیست، می دهد از برای عشقش جان می کنم جانِ خود به تو تقدیم، تو همه هستی و صفایِ منی این که عاشق کشیست جان بدهم ، وشما یک نگاه هم نکنی .
آتشی در خاک غربت بود و من بوده ام در خانه امّا بی وطن رفته ام در آتش امّا زنده ام امتحان پس داده ای سوزنده ام یاد من آمد سیاوش بی گناه رفته در آتش و بیرون شد چو ماه او درون آتش سوزنده رفت با حیا وارد و از آن زنده رفت دیدم آتش بهر جانش سرد شد رد شد او ، در پشت پایش گرد شد مانده ای در خویشتن ، درمانده ، پست بار تهمت استخوانم را شکست در میان ترس آرامش کجاست؟ کنج آرامش ورای ترس هاست #احمد_یزدانی