- ۰ نظر
- ۱۰ آذر ۰۳ ، ۱۹:۱۲
به عشق جاده و شب زنده داری ها
برای غربت و چشم انتظاری ها
برای کودک و امّیدواری ها
برای همسران و گریه زاری ها؛
من از خوبان عاشق ، مردم آزاده می گویم
من از رانندگانِ سربلندِ جاده می گویم
مردمان بیدار و بینا پای کار
در خطر آماده بهر کارزار
تیر بسیاری میان ترکش است
کشور از مردم بماند استوار .
یاد تو یکطرف و یاد همه سوی دگر
به تو دل بسته ام و خاطر تو یاد سفر
با همه وسعت عالم تو مرا تکیه گهی
تو بیا تا که شود با نفست دفع خطر .
راحت خواب خسته جانان من
بوده پاکیزه تر ز باران من
بر وطن سینه چاک و جنگاور
عاشق تک تک شهیدان من .
در زمستان که زند نعره ی مستانه کلاغ
وَ شده نقره ای از برف سفیدش در و باغ
چشم امّید زمین روی بهار و هنرش
بوده عالم به تماشای حضورش مشتاق .
ای که خورشید شب تاریک کوهستان شدی
امنیّت در گلّه ی ترسیده از گرگان شدی
یک نگاهی هم بینداز اینطرف سوی دلم ،
شاید از لطف خودت مرهم برای آن شدی .
شکوه کردم برایت شنیدی
راه برگشتنم را بریدی
آمدم بار دیگر بسویت
تا که شاید غمم را خریدی
من اگر کرده ام بیوفائی
تو پشیمانیم را ندیدی ؟
در دل من بجز تو کسی نیست
تو برایم تمام امیدی
روسیاهی پشیمان من هستم
تو بزرگ و برایم نویدی
دست خالی نکن راهیم چون
حاکم من شود ناامیدی
در دل عاشق من امید است
منتظر تا که داده تو عیدی
آمدم سوی تو کن نگاهی
قسمتم کن ز خود روسفیدی .
ای که کار تو طاقتت را بیش
خیر باشد به هر سفر در پیش
میکنم از خدا طلب تا که ،
نشود کارگر به جانت نیش .
هرکس که لباس مهربانی پوشید
در کسب حیات جاودانی کوشید
با لطف تو زنده گشته ام خوشحالم
شد مهر تو از برای جانم خورشید .
چه قشنگ است با تو آسودن
در خیال عزیز تو بودن
پنجره رو به تو تماشائیست
کم کند غم به شادی افزودن .
موجی که در تلاطم خود آرمیده ای
نوری که بوده روشنی جان و جسم ما ،
هستی اراده ای که به عالم پدیده ای .
علم با سعی تو کامل میشود
خیر از گام تو واصل میشود
ای معلّم از چراغ عمر تو ،
چون عسل زهر هلاهل میشود .