اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱۵۵۵ مطلب توسط «احمد یزدانی» ثبت شده است

نشسته غمزده در اوج خویشتنداری
به کُنج خلوت سلّول حبس اجباری
فضای ذهن و غم جانفزای محرومان
که مانده خانه بدون درآمد و کاری
چه مردها و زنان عزیز محترمی
اسیر پنجه دیو پلید بیکاری
چه مردمان گرفتار آبرومندی
رضا به مرگ خودند از فشار ناداری
شود که درد و مرض عبرتی پدید آرد
بشر دوباره رود روبسوی بیداری
خدا کند که شود عبرت توانمندان
برای رفع نداری نموده همکاری
قدم گرفته بشکرانه توانائی
که حل شود ز کسی مشکل و گرفتاری
خدا کند که بشر فارغ از حکومت ها
کند به جوی جهان مهربانیش جاری
خدا کند که درآید ز آستین دستی
بگیرد حقّ ضعیفان ز هر ستمکاری
به هر کجای جهان رفته با توانائی
گرفته حقّ وطن را کند طلبکاری .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۴۰
  • احمد یزدانی

حال منهم مثل حال دیگران عالی ، خراب
سایه ساران خنک سوزنده تر از آفتاب
طی شد عمرم در خیال دیدن روی خوشی
غرق دنیای توهّم ، خانه ای بر روی آب .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۳۷
  • احمد یزدانی

از هر طرف که نگاهت کنم ،وطن
خواهم که جان به فدایت کنم،وطن
پهناوری وَ نداری تو انتها
جان را نثار صفایت کنم ،وطن
مفتونِ عشقِ تو هستم و عاشقت
دُرّ و گوهر به بهایت کنم ، وطن
دارم زِ بوم و برت خاطراتِ خوش
چشمان خود کفِ پایت کنم ، وطن

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۳۵
  • احمد یزدانی

قرنی که پشت سر رفت قرنی پر از  خسارت
جنگ و گریز دائم بین ضعیف و قدرت
دل ها پر از عداوت برلب سخن  زِ بخشش
عالم پر از تناقض لبریز عشق ونفرت
هر سو پر از نفاق و در جستجوی وحدت
از خشتِ اوّلش کج از این خراب عمارت
حرف و سخن درستی بوده عمل خلافش
راهی پر از خسارت پر بوده از حکایت
هرجا امانتی بود دست خیانتی بود
تا مقصدی نرفته بار کج و خیانت
با خالق وجهانش، باعاشق ومرامش
باصادق وکلامش حرف و سخن به نخوت
بوده همه گرفتار از شرق و غرب عالم
قرنی پر از خسارت قرنی همه روایت .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۳۳
  • احمد یزدانی

شده انسانیت بازیچه ی دست طمعکاری
نصیب دشمنم شادی نصیب من گرفتاری
هوا سرد است و من تنهای تنهایم و بدعهدی
دهد فرمان طغیان در گذرگاه وفادری
در این حیرت سرای ناجوانمردی به تو خالق
پناه آورده ام شاید برای من کنی کاری
نمائی کنترل تا بر سر جای خودم باشم
بترسد اشتباه از من نیاید سویم هرباری .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۳۰
  • احمد یزدانی

فضا طوفانی و آنها نبودند
به ساحل استراحت مینمودند
ز دریا آمده کشتی و آنها
غنائم را طلبکاری نمودند
برای باج ناحق با دورنگی
شهیدان را دروغی میستودند
پس از یک مدّت کوتاه به رندی
وطن را از من و از تو ربودند .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۲۹
  • احمد یزدانی

هوا پس باشد از دست حماقت
بود عنوان جعلی یک سعادت
گروهی در پی نشخوار فکری
به مدرک رو نموده بی لیاقت
تلاش و سعیشان القاء عنوان
براشان دکتری آمال و غایت
نه دکترهای اهل فضل و دانش
فقط نامی تهی از علم و زحمت
شبانگاهان به بستر رفته ، صبحش
شدند دکتر پس از یک استراحت
اگر با زحمت خود گشته دکتر
عمیق هستند و دستان کرامت
نباشد ادّعائی در کُنش ها
شود ساطع ز گل بوی لیاقت
گرفتاری ز دست عقده ای هاست
گرفته دکترا یکشب به سرعت
زبان سرخ سرها داده بر باد
به سبزی رو کنم تا گشته راحت .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۲۸
  • احمد یزدانی

زخمی شدن از دوستان باشد توانفرسا ،
هرکس تحمّل کرد باشد مقتدر ، والا
باید نشست و گریه کرد و خون دل ها خورد
خود کرده تدبیری ندارد نزد عاقل ها .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۲۲
  • احمد یزدانی

بوده هر شهر و دهی گلخانه
شده حالا همه داروخانه ،
فقر حاکم شد و مردم بیمار
حاکمان با غمشان بیگانه.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۲۲
  • احمد یزدانی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۱۶
  • احمد یزدانی

دل شاد و به سفره بود نانی و پنیر
میخوردم از آن و این شکم میشد سیر
اکنون شده لوکس و رزق اربابان است
دیگر نخورد پنیر شاعر و فقیر .
#کوتوال_خندان

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۱۳
  • احمد یزدانی

.
نگاه من نگاهت را میان کوچه ای خلوت
به شهری دور در غربت
به وقتی تنگ در عصری پر از باران
بروی شاخه ای سبز و تماشائی
تماشا کرد
وجودم شد لهیب آتشی سوزنده ، غوغا کرد
تمام عمر گرمای تو گرمم کرد
وَ این دیوانه حاشا کرد
و با امّا و آیا کردنش هر روز این درمانده را
عاشق تر از دیروز رسوا کرد و اکنون
خاطراتی ماند و بارانی که میبارد و دنیا
را برایم همچو دریا کرد .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۰۹
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۰۰
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۴۱
  • احمد یزدانی

 

 

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۳۲
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۲۰
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۱۷
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۴۹
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۴۴
  • احمد یزدانی




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۰۳:۲۶
  • احمد یزدانی