مثل دریا آمدی با من کنار
ابر باران زا توئی من شوره زار
باش با من ای غم فرخنده ام
بر کویر تشنه ی قلبم ببار .
- ۰ نظر
- ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۲:۰۳
مثل دریا آمدی با من کنار
ابر باران زا توئی من شوره زار
باش با من ای غم فرخنده ام
بر کویر تشنه ی قلبم ببار .
داده است شفا به کور پیراهن تو
ای جان جهان مست ز بوی تن تو
سرگشته و حیران و غریبم ای عشق ،
من آمده ام ، دست من و دامن تو .
رویای لطیف صبحدم بود پدر
منظومه ای از خوردن غم بود پدر
راز دل خود را ننمود هرگز فاش
الماس گرانبها و کم بود پدر .
ناسپاسی شد ز حال و روز خوب روزگار
شد گرانی حاکم و ارزانی از دستش فرار
نیست شیرینی که تا فرهاد آن گردد کسی
هرچه می بینم فقط تلخیست مثل زهرمار .
شادی نکنی به زندگی باخته ای
بر خرمن هستی خودت تاخته ای
چون غنچه اگر به خنده واشد لب تو
گلدان گلی برای خود ساخته ای .
من بودم و خاطرات او بود و غمی
غمگین تر از آن بوده که گویم سخنی
آمد به سر قرار و از رفتن گفت
او رفت و من و سکوت و آه و مِحَنی
خالی شده از امید و شادی دل من
تا نیستی ام فاصله مانده به دمی
من ماندم و تنهائی و افسانه ی او
آواره ترین در حسرت شب شکنی
با قلب شکسته و وجودی که تهیست
دیگر چه کسی نگه کند بر چو منی ؟
.
ای که رفتی و شده قسمت من حیرانی
خانه خالی و سکوت و شب و سرگردانی
بازگرد و دل تاریک مرا روشن کن
نور مهتابی و خلوتگه دلدارانی
مهربانم ، تو نباشی نتوانم باشم
رفتنت کرده هوای دل من بارانی
داده ام هستی خود را به تو امّا رفتی
کاخ مخروبه به جا ماند و من و ویرانی
تو نباشی نتوانم که بمانم بی تو
دامگه میشود عالم و زمین بحرانی
بازگرد ای همه ی تاب و توانم همه تو
بی تو من هستم و تاریکی گورستانی .
ای صدای بلند و جاویدان
اوج آواز مردم ایران
صوت داوودی زمان ، خورشید
زنده هستی برای دلداران
افتخار خرد ، غمی شیرین
گوهری بی نظیر و بی همسان
تا قیام و قیامت این خاک
نغمه هایت ترنّم باران
.
روبروی کژی شدی سدّی ،
نشدی لقمه ی چپش آسان
هرکه با تو نشست خوشبو شد
ربّنای تو اوج کارستان
.
خوش خرامان برو سفر خوش باد
خیر جاری و عشق بی پایان
در سفر هم تو زنده خواهی بود
ای شکوه و غرور کوهستان
.
مانده بر تارک وطن جاوید
همچو فردوسی همه دوران
خاک طوس از قدومتان اکنون
قبله گاهی برای مشتاقان.
زیر پای مردم هستم ریز مانند غبار
می نویسم شعر از احوال تلخ روزگار
نیست شیرین حال دوران تا بگویم من از آن
هرچه میبینم فقط تلخیست ، مثل زهرمار
سطح گفتار دو کاندیدا حقیر
هرچه مطرح کرده اند خصمانه بود
بایدن از دست ترامپ و موضعش
مانده حیران ، مثل یک دیوانه بود
چون پلنگ زخمی از او شد ترامپ
ادّعاهایش ریاکارانه بود
مردم عالم تماشا کرده اند
کارزاری را که نامردانه بود
فارغ از حرف و شعار و دشمنی
واقعاً شخص ترامپ پرچانه بود
هر دو بودند دشمن خونی هم
گفتگوهائی که بیشرمانه بود
بی نزاکت بی ادب بی حیثیّت ،
کار هر دو دلقک احمقانه بود
عمق ذات کدخدا بود این نشست
رو شده دستش که چون ویرانه بود
هردو وحشی هر دو درّنده چو گرگ
تابلوئی از وضع و حال خانه بود
یک دو قطبی خطرناک و پلید
ای وطن ، ما بی ریا همواره یارت بوده ایم
روزگار خون و آتش در کنارت بوده ایم
وقت سختی ها برایت داده ایم از خون خود
ریشه مائی و ما هم جان نثارت بوده ایم .
متصاعد شود از رود محبّت شادی
میبری بهره زمانی که به آن دل دادی
گذرت هرچه بود بیشتر اینجا جانت
می شود صیقلی و ساخته با استادی
چون به دریای محبّت برسی خورشیدت
می کند ابر و پراکنده شوی با بادی
این تسلسل نه که پایان چو سرآغازی هست
تا که ویرانه ی جانها بکند آبادی
عمر جاوید کند هرکه محبّت آموخت
می برد تا ابدیّت سفر از این وادی .
یا حسین ابن علی ، دلبستگانت آمدند
یا حسین ابن علی، وابستگانت آمدند
از تمامی جهان بر سر زنان، سینه زنان؛
عاشقانت ، پاکبازان ،اخترانت آمدند
گوئیا شصت ویک هجری رسید از گرد راه
گفتی هل من ناصر آقا شیعیانت آمدند
عشق تو در خونشان مثل هوای زندگیست
تو ندا دادی و از دردی کشانت آمدند
تو تمام هستی ما مستی ما یا حسین
خنده کن سالارما ، گریه کنانت آمدند
چشم دنیا خیره شد بر زائرانت یا حسین
گوئیا از برکه ها نیلوفرانت آمدند
تو امام ما و ارباب تمام کائنات
حاکم دلها شمائی ، نوکرانت آمدند
نینوا غرق عزا غرق غم جانکاه تو
دید با چشمان خود کرّوبیانت آمدند
گفت یزدانی به راه شیری عشّاق تو
یک ستاره از دل صد کهکشانت آمدند .
خیمه گه میسوزد و در آسمان ماتم بپاست
روز مرگ اشرف آدم و در عالم عزاست
حضرت عبّاس و اصحاب و زنان و کودکان
در بهشتند و خدا خود منتقم بر اشقیاست
داده اند درس ستم سوزی به دنیا با عمل
هرکه با ظالم بسازد بدترین خلق خداست
روز عاشورا حسین ابن علی با یاوران
روبروی ظلم جنگیدند و این آئین ماست
در کلاس درس انسانسازی آل عبا
هر زمینی کربلا هر روز عاشورا بپاست
@ahmadyazdany
یا حسین مبتلای تو آمد
عاشق بی ریای تو آمد
ریزه خواری ز سفره جدٌت
نوکر و جانفدای تو آمد
چشمه ی اشکبار غمهایت
چاکر و خاک پای تو آمد
برده ای هوش و طاقت عقلش
بنده ای از خدای تو آمد
شور و حالی مداوم و یک سر
ماتمی از برای تو آمد
داده تاب وتوان خود از کف
رو به تو در ثنای تو آمد
عاشقت نازنین گل زیبا
در خیال و هوای تو آمد
روز و شب فکر او ابوالفضل است
تشنه لب در عزای تو آمد
غم او خواهر تو زینب تو
خاک پای وفای تو آمد
تک تکِ یاورانِ تو عشقش
نغمه ساز نوای تو آمد
ذاکر بیریای تو ارباب
نوکر زیر پای تو آمد
پاندارد و عاجز از آن است
با امید شفای تو آمد.
ای دلِ دریا ،غمِ والا حسین
روحِ بلند، عشقِ سراپا حسین
معنی زیبای دل و دلبری
ماهِ درخشنده دنیا حسین
عزّت آزادی و آزادگی
اخترِ تابنده زیبا حسین
هرچه که از تو بزنم دم کم است
از تو شود حق دمِ ما یا حسین
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 37 ثانیه
از دلِ چاهِ بلا دست دعایی نیز هست
در میان ظلمت شب نور ماهی نیز هست
یوسف از عمق مرارت ها عزیز مصر شد
استجابت در دعا از بی پناهی نیز هست
تاج عزّت بر سرش دارد زلیخا از شرف
با گنهکاران گناه بیگناهی نیز هست
بی کفن اربابِ ما خورشید عالمتاب ما
بی کسان را گرمیِ پشت و پناهی نیز هست
مظهر ظلم و تباهی ها یزید و ضدّ او ،
حضرتِ عبّاسِ همچون قرصِ ماهی نیز هست
آهِ مظلومان عالم آتشی سوزنده است
شعله در هرخرمنی با سوزِ آهی نیز هست
این محرّم ویژه است و ره کمی نزدیک شد
با ولیّ عصرمان مرگِ تباهی نیز هست.