گرگ است زمانه ما عزالیم همه
صیدش شده ایم و در زوالیم همه
زنجیر اگر به دست و پا بود چه غم
زنجیری روز و ماه و سالیم همه .
- ۰ نظر
- ۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۴:۰۰
گرگ است زمانه ما عزالیم همه
صیدش شده ایم و در زوالیم همه
زنجیر اگر به دست و پا بود چه غم
زنجیری روز و ماه و سالیم همه .
ای صدای بلند و جاویدان
اوج آواز مردم ایران
صوت داوودی زمان ، خورشید
زنده هستی برای دلداران
افتخار خرد ، غمی شیرین
گوهری بی نظیر و بی همسان
تا قیام و قیامت این خاک
نغمه هایت ترنّم باران
.
روبروی کژی شدی سدّی ،
نشدی لقمه ی چپش آسان
هرکه با تو نشست خوشبو شد
ربّنای تو اوج کارستان
.
خوش خرامان برو سفر خوش باد
خیر جاری و عشق بی پایان
در سفر هم تو زنده خواهی بود
ای شکوه و غرور کوهستان
.
مانده بر تارک وطن جاوید
همچو فردوسی همه دوران
خاک طوس از قدومتان اکنون
قبله گاهی برای مشتاقان.
ای دلِ دریا ،غمِ والا حسین
روحِ بلند، عشقِ سراپا حسین
معنی زیبای دل و دلبری
ماهِ درخشنده دنیا حسین
عزّت آزادی و آزادگی
اخترِ تابنده زیبا حسین
هرچه که از تو بزنم دم کم است
از تو شود حق دمِ ما یا حسین
بر تارک تاریخ حسین(ع)تاج سر است
ارباب تمام کائنات و بشر است
در عالم ناسوت همه میدانند
باغ است امامت و حسینش ثمر است .
امیر شعر ، بانوئی خردمند
میان جمع استادان برومند
نژادی پاک ، محکم ، با صلابت
ادیب و عالم ، استادی توانمند
پدر صاحب نظر ، شاعر و کامل
وَ از همسر مصفّا و شکوهمند
نسازد لفظ استادی بزرگش
بود کم خدمتش القاب و پسوند
خدایا حفظ فرما از حسودان
دهم خالق تو را بر عشق سوگند ،
نگهداری کن از جان عزیزش
بتابد تا همیشه آبرومند .
.
تو پدر رفتی و خاموش شدم
بی تو با مرگ هماغوش شدم
نه گُلی ماندو نه گلدان و گِلی
نه درختی و نه باغی و دلی
باغبان دست به غارتگر باد
دادو پا بر سر پیمان بنهاد
باد غرّنده چو داس
زده بر ریشه یاس
سرو ها خشک شدند
سایه ساران سترگ افتادند
صاعقه قاصد درد
همه ی باغ و درختانش را
کرد خاکستر سرد
و چه سان مادر گیتی
شود آبستن مرد؟
#احمدیزدانی
@ahmadyazdany
من اینجا با خیالت میکنم بیهوده دلشادی
نمیدانم تو هرگز در سراب عشق افتادی؟
تو آنسوئی من اینسو غرق رویایت گرفتارم
جنون میتازد از هرسو به روح من به استادی
به تاراج زمان تن داده ای تنها و غمگینم
بگو آیا تو هم چون من به این تاراج تن دادی ؟