اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱۳۱ مطلب با موضوع «عکس نوشته» ثبت شده است

گرگ است زمانه ما عزالیم همه

صیدش شده ایم و در زوالیم همه

زنجیر اگر به دست و پا بود چه غم

زنجیری روز و ماه و سالیم همه .

  • احمد یزدانی

این وطن جسم و نغمه هایت روح

هر نوای تو شوق یک دیدار

تسلیت واژه ای که کوچک هست

در فِراق تو گریه باید زار .

#احمد_یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

ای صدای بلند و جاویدان

اوج آواز مردم ایران

صوت داوودی زمان ، خورشید

زنده هستی برای دلداران


افتخار خرد ، غمی شیرین

گوهری بی نظیر و بی همسان

تا قیام و قیامت این خاک

نغمه هایت ترنّم باران

.

روبروی کژی شدی سدّی ،

نشدی لقمه ی چپش آسان

هرکه با تو نشست خوشبو شد

ربّنای تو اوج کارستان

.

خوش خرامان برو سفر خوش باد

خیر جاری و عشق بی پایان

در سفر هم تو زنده خواهی بود

ای شکوه و غرور کوهستان 

.

مانده بر تارک وطن جاوید

همچو فردوسی همه دوران

خاک طوس از قدومتان اکنون

قبله گاهی برای مشتاقان.

  • احمد یزدانی

ای دلِ دریا ،غمِ والا حسین

روحِ بلند، عشقِ سراپا حسین

معنی زیبای دل و دلبری

ماهِ درخشنده دنیا حسین

عزّت آزادی و آزادگی

اخترِ تابنده زیبا حسین

هرچه که از تو بزنم دم کم است

از تو شود حق دمِ ما یا حسین

  • احمد یزدانی

بر تارک تاریخ حسین(ع)تاج سر است

ارباب تمام کائنات و بشر است

در عالم ناسوت همه میدانند

باغ است امامت و حسینش ثمر است .


  • احمد یزدانی



  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

امیر شعر ، بانوئی خردمند

میان جمع استادان برومند

نژادی پاک ، محکم ، با صلابت

ادیب و عالم ، استادی توانمند

پدر صاحب نظر ، شاعر و کامل

وَ از همسر مصفّا و شکوهمند

نسازد لفظ استادی بزرگش

بود کم خدمتش القاب و پسوند

خدایا حفظ فرما از حسودان

دهم خالق تو را بر عشق سوگند ،

نگهداری کن از جان عزیزش

بتابد تا همیشه آبرومند .

.

  • احمد یزدانی


تو پدر رفتی و خاموش شدم

بی تو با مرگ هماغوش شدم

نه گُلی ماندو نه گلدان و گِلی

نه درختی و نه باغی و دلی

باغبان دست به غارتگر باد

دادو پا بر سر پیمان بنهاد

باد غرّنده چو داس

زده بر ریشه یاس

سرو ها خشک شدند

سایه ساران سترگ افتادند

صاعقه قاصد درد

همه ی باغ و درختانش را

کرد خاکستر سرد

و چه سان مادر گیتی

شود آبستن مرد؟

#احمدیزدانی 

@ahmadyazdany

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

من اینجا با خیالت میکنم بیهوده دلشادی

نمیدانم تو هرگز در سراب عشق افتادی؟

تو آنسوئی من اینسو غرق رویایت گرفتارم

جنون میتازد از هرسو به روح من به استادی

به تاراج زمان تن داده ای تنها و غمگینم

بگو آیا تو هم چون من به این تاراج تن دادی ؟

  • احمد یزدانی