متفاوت هستم ، احمد یزدانی با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .
گیج وحیرانم زِ وضعِ بادها بام یک بام و هوا باشد دوتا می بُرَندو میبَرَندو می دَوَند همرهِ هر باد هرسو میروند چشمِ امّیدِ همه روزِ حساب روزهایی که بیاید با شتاب راستی آنجا نباشد بی کتاب؟
یا نباشد چهره ها پشت نقاب؟ از ریا وُ رنگ آیا پاک هست؟ در دو چشمِ حقّه بازی خاک هست؟ پلکِ پنهانی نپوشد روی حق؟ رشوه خواری پُر نسازد جویِ حق؟ یا روابط ، پول و پارتی ها ،چطور؟ ظالم از عادل نسوزاند موتور؟ با زبان بازان چه تدبیری کنند؟ سفته بازی را چه تفسیری کنند؟ هست حق در جایگاهِش سربلند؟ یا که آنجا هم تقلّب میکنند؟ Kootevall.blog.ir
میکند قرن ها طلوع اینجا آفتاب از زمین نه از بالا حضرتِ رحم ، ضامن آهو شده خوبی اسیر تو آقا همه ی مهر عالمی در دل سینه ی شیعیان و مهر شما هر زمانی که ذکر مشهد شد گشته در سینه از طپش غوغا از خدا انتخاب شد ایران که شود خاک پای زائرها دلربائی شروع شود از صبح رقص زیبائی از کبوترها جذبه ی نامتان کند تسخیر از خراسان تمام دلها را غربت از عطرتان وطن آسا چتر امنیّت شما بالا یا امام رضا عزیز همه بپذیرید این تمنّا را .