اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۶۴۳ مطلب با موضوع «دوبیتی ها» ثبت شده است

پائیز آمده تا خون بپا کند
عشّاق دلشده را مبتلا کند
با رنگهای نهفته درون باغ
راز دورنگی ما برملا کند .

  • احمد یزدانی

شدم بیدار دنیا کرده تغییر
جوان شد از دوباره عالم پیر
جوانان کرده اثبات جوانی
به بالا آمد هرکس مانده در زیر.

  • احمد یزدانی

ابر گشتی ببار باران را
تا تنور است پُخته کن نان را
ریزش و رویش است همبستر
کن جوان خاک سرد بستان را.

  • احمد یزدانی

قبر ها از خانه ها آبادتر
مرده ها از زنده ها آزادتر
گشته گورستان نمایشگاه سنگ
خودنمائی دادمان بربادتر .

  • احمد یزدانی

من منتظرت هستم ای مرگ مرا دریاب
ای مرگ مرا دریاب من منتظری بیتاب
از زندگیم چیدم هر گل که توان چیدن
اکنون به تو رو کردم محتاج توام ای خواب .

  • احمد یزدانی

رویای ویران پشت سر، خاکستری دنیا
نفرین اجابت می‌شود بی واسطه حتّی
از ما نمی‌گردد پذیرفته دعا امّا
اوضاع نباشد مثل هم امروز تا فردا.
https:/_t.me/ahmadyazdanypoem

  • احمد یزدانی

 


ای بغض های فرو خورده ، خاطرات
ای ترس های مداوم از احتیاط
در گور می رود این روزهای سخت؟
کوتاه ست دوره ی غم ؟ می رسد نشاط ؟

  • احمد یزدانی

 


در خلوت خود به بند و زندان بودن
یا مثل گلی به چنگ طوفان بودن
راحت تر از آنست که با نااهلان
در گردش تفریحی لوزان بودن .

  • احمد یزدانی

 


شده انسانیت بازیچه ی دست طمعکاری

پناه آورده ام خالق بکن با لطف خود کاری
هوا سردست و اوضاع عجیبی حاکمست اکنون
نده شادی بدشمن مردم ما را گرفتاری .

  • احمد یزدانی

 


ای میهن تنها و غمگین و شلوغم
از خستگیهای تو چشمی بی فروغم
ای مادر دردآشنا ، هستم کنارت
گفتم اگر خوبم ، نکن باور دروغم.

  • احمد یزدانی

وقتی که نگاه توست ماهی کامل

من از تو چگونه دست بردارم و دل

صبح سحر از عشق تو برمیخیزم

شاید که شود دوباره مهرت شامل

 

 

 

 

  • احمد یزدانی

 


در غرب نشان داده ز ما فقر و تباهی
از کشور ما گفته فقط یاس و سیاهی
یعنی نشود هیچ سوالی که چرا هست
غیر از خودشان باقی عالم سر راهی؟

  • احمد یزدانی

 


ای که مست از قدرتی تا فرصتی باقیت هست
خدمت افتادگان کن از ضعیفان گیر دست
نیست عمرت جاودانی ، نیست قدرت ماندنی
روزگار است و در آن بسیار بالا گشته  پست

  • احمد یزدانی

 

 

 

 

  • احمد یزدانی

 


چشمه ای کوچک که هجرت کرد از کوی وجود
غرق در امّیدواری جان خود را زد به رود
رفته است تا عمق دریا ، مقصدش بود و خوش است
گشته است دریا  همان رودی که کوچک می نمود.

  • احمد یزدانی

 


سر جز برای خدا خم نکرده ام
نامردمی به دشمن خود هم نکرده ام
تاوان کفر نعمت من ‌پرهزینه بود
دادم و شکوه‌ از آنهم نکرده ام 

  • احمد یزدانی

 

 

 

 

  • احمد یزدانی

 

 

  • احمد یزدانی

 

 

با تحمّل که بُوَد معجزه گر چون افسون
می شود خون رگِ تاک شرابی گلگون
تا نباشد هنر صبر نبیند مجنون
وصل لیلا که از عشقش شده دل از او خون.
#مجموعه_اشعار_احمد_یزدانی
#عاشقانه_ها
@ahmadyazdany

 

  • احمد یزدانی

عزیزان عمر ما کوتاهه کوتاه
سر راهه همه یک چاهه یک چاه
بسویش ما شتابان می شتابیم
سرانجام جهان یک آهه یک آه .

 

.

 

  • احمد یزدانی