اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۶۴۶ مطلب با موضوع «دوبیتی ها» ثبت شده است

کشور نخبه پرور است ایران
در تمام جهان سر است ایران
حیف و افسوس و ماتم و دردا
در تلاطم شناور است ایران .

  • احمد یزدانی

موسی یزدانی

خون دل خورد و عرق ریخت بخاک
تا برآورد می از شاخه ی تاک
پدرم سرو کهن سال چنین
نام جاوید شد از روزی پاک .

موسی یزدانی پدرم

  • احمد یزدانی

عدّه ای قالتاق که با میز و ریاست زنده اند
جای کار و حلّ مشکل پاچه خواری زبده اند
با تعارف های ویرانگر و از روی ریا ،
سنگ پا را تا به گور روسیاهی برده اند .

  • احمد یزدانی

دلخور از دولت آمریکا من
دشمنم با همه ی آنها من
شادی از آتش آنجا نکنم
چون نخواهم غم انسانها من .

  • احمد یزدانی

غزّه اکنون قهرمانی ریشه دار و استوار
مانده در تاریخ عالم سرفراز و ماندگار
چون دژی محکم بپا از جان نثاریهای خود
با امید و استقامت شد زمستانش بهار .

#غزه #استقامت #قهرمان #ایمان # برادران #تاریخ # تاریخ_اسلام #زمستان #بهار #امید

  • احمد یزدانی



شد شکایت از گروه ماهیان

از تشنّج در دل دریایشان

امر شد دریا شود آرام، شد

گشته صیدِ دامِ صیّادانشان.

  • احمد یزدانی

 

 

#همسایه #همسایگی #همجواری #مدارا #سازش

 

  • احمد یزدانی




  • احمد یزدانی

یاری یاران خیالی بوده است

چون سفر با جیب خالی بوده است

دائماً در التهاب و کشمکش

اعتباری که ریالی بوده است .



  • احمد یزدانی



من که نفهمیده ام چیستم و کیستم

گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم

آتش جانم به من گفت ببین سرخیم

شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

رودی تو و من دشتم

  • احمد یزدانی

در گوشه ای نشسته سکوت و صبوریم
حسرت به دل ز داغ رفیقان و دوریم
در سینه از فراق عزیزان عزا بپاست
درگیر این دوروزه ی زندان زوریم .

  • احمد یزدانی

خاک ما زخمی ز دست روزگار
خاک ما آوازه دار جبر و کار
ثروتی افسانه ای دستی تهی
خاک ما آزرده ی امّیدوار .

  • احمد یزدانی

کشتند و برپا کرده اند بهرت عزاداری
دادند نمایش از برایت گریه و زاری
رفتی پس از یکدوره ی طولانی از حسرت
دارم طلب بهر تو امّید و سبکباری .

  • احمد یزدانی

سینه ام از دوریت طوفانی است
دیدگانم از غمت بارانی است
رفتی و آتش به جان من زدی
کرده ای ثابت که دنیا فانی است .

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی




  • احمد یزدانی



  • احمد یزدانی