- ۰ نظر
- ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۰
زد تلنگر را کرونا ؟ حالتان جا آمده؟
دید منفی رفت و جایش دید زیبا آمده؟
شد عزیز آن رفت و آمدها ؟ سفرهای قدیم؟
ناسپاسی مُرد و شکر از آن به دنیا آمده؟
ارزش نزدیک هم بودن شد اکنون آشکار؟
یاد باغ و چشمه ی پائین و بالا آمده ؟
یادی از همسایه ها و لطف آنها آمده ؟
قیمتی شد در کنار هم و باهم زیستن؟
یاد ارزش های شاد و با مسمّا آمده؟
من که سیلی خوردم از دست کرونا سخت و بد،
چشم من شد باز و عقلم بر سرِ جا آمده
عمر من دارد بهای تازه ای در سال نو
عاشقی بار دگر در یادم حالا آمده ،
کرونا گوش کن آمد بهاران
شد آتش بس از آن در خاک ایران
تو ناخوانده به ما وارد شدی ما
پذیرائی نموده از تو با جان
نثارت کرده ما بدها و بیراه
و نفرین را دسر بر آن فراوان
شد اکنون وقت رفتن موسم ترک
شب عید است و سرها در گریبان
قدم رنجه نمودی آمدی تو
شده پوشیده وضع نابسامان
بهانه شد که تا مانده به خانه
شود سختی بیرون رفتن آسان
تو اکنون هم بهانه هم کلاسی
شده ماسکت کراوات فقیران
سوپر ماسک دو فیلتر رنگ آبی
نشان ثروت است و پولداران
طلبکاری کجا جرات نماید
که حرفی آورد از خود به میدان؟
ز دست کارکردن رسته تنبل
تو هستی تنبلی را نور چشمان
تلاشت ثبت گینس گشته اکنون
همه در ذات خود گردیده زندان
پذیرائی شدی ، برگرد و گمشو
نباش ایران دگر ناخوانده مهمان
سخن ها را شنیدی زشت و زیبا
برو در خانه ات ، در شهر ووهان
اگر لج کرده خواهی تا بمانی
شود ثابت که جاسوسی ز شیطان
سخن گفتن شود با تو عوض ، بعد
شود رو واکسنت ، این گوی و میدان ،
#کوتوال_خندان